شاملو

روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه یی ست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد .
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم

(احمد شاملو)

اصول جمهوری حیوانی

جمهوری حیوانی چند اصل اساسی داره :
1- عقل و منطق و استدلال هیچ جایگاهی نداره.
2- دروغ برای خودی ها مجاز و غیر خودی ها مجاز نیست.
3- هر وقت قصد اعتراض داشتی با قانون روبرو میشوی و هر وقت قصد اعتراض داشتند هیچ قانونی وجود نداره.
4- بهترین راه از بین بردن مشکلات جامعه اعدام کردن افراد آن جامعه است.
5- دروغ ، ریا ، اعدام ، قتل ، کشت و کشتار ، جفتک زدن ، گاز گرفتن و شاخ زدن اگر برای دین است اشکالی ندارد و اینها جرم تلقی نمی شود.
6- خدای موهومی و خیالی با امامان موهومی را باید قبول کنی و اگر سوالی در این مورد کنی کافر هستی و ممکنه خدای خیالی تو رو به یک قورباغه تبدیل کنه.
7- آنها حق دارند در مورد عقایدشون هر چه دلشون بخواد بگن ولی اگر تو بخوای در مورد اعتقاداتت حرفی بزنی به جرم محاربه گرفته می شوی.
8- اگر دنبال زندگی خوب بروی جرم است و هر چه شبیه گداها زندگی کنی در جای بالاتر قرار داری. البته برای زندگی خودشون این قانون غلط است.
9- تو حق نداری بهشون توهین کنی ولی آنها حق دارند به تو توهین کنند.

داستان گربه سگ ( ا.ن و خ.ر )


نمی دونم شاید این روزا برای شما مهم باشه که خ.ر میاد نامه می نویسه که مشایی رو برکنار کن اون طرف ا.ن هم میاد وزیرهاش رو بر کنار میکنه . و ظاهرا با هم تفاوت دارند اما به نظر من داستان این دو تا داستان همان گربه سگ (عکس بالا) است ( در یک جا به هم وصل هستند) که کارتونشو شاید همه شما دیده باشین .
شباهتهای آنها بیشتر از تفاوت ها ی آنهاست و در اصل هر دو در جاهایی بهم وصل هستند مثلا هر دو برای نگه داشتن قدرتشون هر کاری رو می کنند و عاشق پشت میز نشستن هستند و طرفداری از یکیشون هیچ فرقی نمی کنه با دیگری ! هر دو تا دشمن آمریکا و اسرائیل ، هر دو ظاهرا طرفدار حقوق بشر و قانون اما باطنن خونخوار و قانون گریز ! یکیشون خودشو امام زمان میدونه و دیگری خودشو جانشین خدا ! ملت رو هم هی سرکار میزارن ! به جای اینکه خودمونو با اینا سرگرم کنیم بهتر است به موضوعات جنبش سبز بپردازیم و وقت رو تلف نکنیم !

می خواهم بگویم همه شما رو دوست دارم (نامه ای به انسانها)


می خواهم بگم همه شما رو دوست دارم و رنگ پوست ، جنسیت ، سن ، مذهب ، اعتقادات و ... شما باعث نمی شود که شما رو دوست نداشته باشم و برای اعتقاداتتان احترام قائلم و می پذیرم که شما هر نوع اعتقاداتی داشته باشید. در صورتی که اعتقادات شما برای آرامش و زندگیم خوب باشد بدون هیچ تردیدی قبول می کنم که آن را در زندگیم به کار ببرم و برایم اهمیتی ندارد این اعتقاد و نگرش از یک زن بوده یا مرد و از غرب اومده و یا شرق ! چیزی که مبنای قضاوت من برای قبول یک اعتقاد است نتیجه ای است که از آن اعتقاد میگیرم نه داستانهای خیالی !
من آرامش رو دوست دارم و همانطور که دوست دارم خودم در آرامش باشم دوست دارم همه انسانها در آرامش باشند. من هیچ وقت حاضر نیستم برای تحمیل عقایدم بجنگم و همانطور این مسئله را قبول کرده ام به کسی هم اجازه نخواهم داد عقایدش را بر من تحمیل کند.
از کار خیلی از آدما ناراحتم و انتقاد می کنم چون می خواهند عقایدشون را به من تحمیل کنند .
برای من بهترین نتیجه زمانی است که هم منافع خودم و هم منافع دیگر انسانها در نظر گرفته شود.

می خوام به همتون بگم دوستتون دارم.


دعوت به بازی وبلاگی من رویایی دارم (تصور کن)

سلام دوستان پس استقبال از لینکی که ارسال کردم به اسم تصور کن که رویاهای خودم رو نوشته بودم در این پست می خوام از شما دعوت کنم که در یک بازی وبلاگی به عنوان رویایی دارم (تصور کن) شرکت کنید (چرا؟) . اهمیت این موضوع از آنجا است که ما انسانها از کودکی شروع به رویا پردازی می کنیم و خیلی از وقایعی که در یک جامعه اتفاق میفته ناشی از تصورات و رویاهای افراد است مثلا مارتین لوتر کینگ در سخنرانی معروفش " رویایی دارم" تصورات خودش رو گفت و دیدیم پس از سالها این رویاها شکل واقعی به خود گرفتند. اما معمولا ما انسانها میدونیم چه چیزهایی رو نمی خواییم اما اغلب نمی دونیم چه چیزهایی می خواییم برای مثال سال 57 مردم می دونستند شاه باید بره و خیلی چیزای دیگه رو نمی خواستند اما نمی دونستند چه چیزی باید جایگزین بشه و چه چیزی های رو میخوان و این خیلی مهمه.
برای هر تغییر چهار مرحله لازم است طی شود:
1- مرحله اول تصورات و رویاهای ماست یعنی بدونیم چه چیزهایی رو می خواییم .
2- مرحله دوم شناخت وضعیت فعلی است یعنی بدونیم چه چیزهایی رو نمی خواییم وبدونیم وضعیتمون چجوریه.
3 -مرحله سوم شناخت مسیرهای رسیدن از مرحله دو به مرحله اول و برنامه ریزی برای آن است و همچنین درک کنیم تفاوت بین مرحله اول و دوم رو .
4 مرحله چهارم عملی کردن مرحله سه یعنی اجرای کردن مسیر برای رسیدن به خواسته هامون است.

از شما خواهش می کنم در این بازی وبلاگی شرکت کنید و کمک کنید تا مرحله اول یعنی رویاها و تصوراتمون رو بنویسیم و این تصورات ما هستند رنگ واقعیت میابند علاوه بر این این تصورات هم برای شما هم برای خواننده جذاب خواهند بود. شما در این بازی وبلاگی تصور رویای خود را در مورد فضای مورد نظر خود که می خواهید به وجود بیاید می نویسید برای درک چگونگی نوشته می توانید به پست من و یا نوشته های دوستان که در این وبلاگ قرار دادم مراجعه کنید و اگر کسی وبلاگ ندارد می تواند نوشته خود را در وبلاگم به صورت نظر قرار دهد من آن را به صورت یک پست در می آورم و به کمک دوستان و یا خودم آن را در بالاترین لینک خواهیم کرد. چند تا از نوشته های دوستان رو به صورت پست در وبلاگ قرار دادم لطفا آنها را به بالاترین بفرستید و آدرس لینک را در قسمت نظرات قرار دهید و در صورتی که بیش از 10 لینک در بالاترین شود و توسط افراد مختلف این لینک ها فرستاده شده باشند می توان برای آن نیز یک موضوع داغ گذاشت.
در پایان ، نوشته خود را با یک شعر از آلبرت . ام . وارد تمام می کنم :
امروز ...

واژه ها و سرآغاز ها ،
امیدها و ترانه ها ،
و آرزوهای آینده ای را تقسیم میکنیم ،
که بنای آن ها دیروز و امروز ،
نهاده شده است.

فردا ...
آبرنگها و رنگین کمانها ،
نقش ها و چشم اندازهای لطیف ،
فرشینه ای از احساسات خواهد بود ،
بافته از تار و پود یادمانها
بافته از رشته های رویاها


تصور کن ... /بازی وبلاگی - دوید/

تصور کن که جون های این مملکت هم مثل همه دنیا جوونی می کنن، آزاد هستن و با آزادی و بدون دغدغه و استرس زندگی می کنند. کابوس کنکور و سربازی اجباری رو نمی بییند، ازادانه از لیسانس تا دکترا بسته به توانایی و علاقه اشون می تونن درس بخونن، غصه بی کاری بعد از دانشگاه رو ندارند چون دولت دموکرات با درامدهای کلان نفتی و دارمد سرشار توریسم، بستر همه نوع فعالیت و کار و سازندگی رو فراهم کرده؛ تصور کن که ایران هم یکی از کشورهای توسعه یافته و پیشرفته دنیا شده که سایر مردم دنیا از کشور های توسعه نیافته آرزوی اومدن و زندگی کردن و مهاجرت و پناهندگی به ایران رو دارند. ایران کشوری شده که توانایی برگزاریی بزرگترین رویداد های دنیا رو داره، می خواهیم جام جهانی و کمی بعدتر المپیک توش برگذار کنیم، همه مردم دنیا می خوان برای دیدن این مسابقه به ایران و شهرهای میزبان مسابقات بیایند، تصور کن که ایران ایر با جدید ترین هواپیماها و بهترین خلبان ها و خدمه پرواز، بهترین و عالی ترین خط هوایی دنیا هست و قرار هست این تماشاچی ها رو از هزار نقطه دنیا به ایران بیاره، تصور کن که برای رفتن به سیدنی استرالیا یا ونکور کانادا یا سانفرانسیسکو آمریکا گذرنامه معتبر ایرانی ات رو بر می داری و می روی فرودگاه و با یک پرواز مستقیم 12-14-16 ساعته ایران ایر می روی اونور دنیا، تصور کن که جون ایرانی هستی و تابستون ها به همه دوستانت تور می گذاری که بعد از دیدن همه ایران حالا در تابستون بری چندتا کشور دنیا رو از اسیا و اروپا و آفریقا و آمریکا بگردی و دنیا دیده بشی، تصور کن که دیگه فقیری توی ایران وجود نداره و مثل همین انگلستان هفتاد ملیونی، دولت برای هر کسی که بی کار هست و بی درآمد، خونه کرایه می کنه و حداقل خرج یک زندگی استاندارد رو برای خودش و بچه هاش فراهم می کنه...چه روز باشکوهی برای همه ما خواهد بود، فقط فراموش نکنیم، که برای به دست اوردنش باید بجنگیم، مبارزه کنیم و هزینه بدیم و البته مطمن باشیم که ما پیروزیم.

تصور کن /بازی وبلاگی - نارک/

تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته * ایرانی که هرانسانی تو اون خوشبخته خوشبخته
ایرانی که تو اون پول ونژادو قدرت ارزش نیست * جواب هم‌صدایی‌ها پلیس ضِد شورش نیست
نه بمب هسته‌ای داره، نه بمب‌افکن نه خمپاره * دیگه هیچ “ندا”یی اینجور، نگاه به ما نمیندازه
همه آزاده آزادن، همه بی‌درد بی‌دردن * تو روزنامه نمی‌خونی، عزیزان خودکشی کردن
ایرانی را تصور کن، بدون نفرت و باروت * بدون ظلم خود کامه، بدون وحشت و تابوت
ایرانی را تصور کن، پر از لبخند و آزادی * لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه * اگه با بردن اسمش گلو پر میشه از سرمه
تصور کن جهانی را که توش زندان یه افسانه‌س * تمام جنگ‌های داخل، شدن مشمول آتش‌بس
کسی آقای ایران نیست، برابر با هم‌اند مردم * دیگه سهم هر انسانِ تن هر دونه‌ی گندم
بدون مرزو محدوده، وطن یعنی همین اینجا * تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا
تصور کن ...

تصور کن /بازی وبلاگی- مسعود/

تصور کن با سرعت 50 مگ بر ثانیه به اینترنت وصل میشی و هیچگونه فیلتر و محدودیتی برات وجود نداره . تصور کن کتابهای روز دنیا با ترجمه فارسی اندکی پس از پخش جهانی توی کتابفروشی محله ن. تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته، که امشب با دوستات قرار گذاشتی که با هم برین و آخرین فیلم دیوید فینچر رو (که من عاشقشم) و همزمان با تمام دنیا توی تهران و سراسر ایران اکران میشه ببینین. تصور کن ایران به یکی از کشورهای قدرتمند منطقه تبدیل شده و وارد هر کشوری که میشی، با عزت و احترام باهات برخورد میکنن. تصور کن ورزشمون دوباره به جایگاه قدرتمند خودش برگشته و دوباره تیمهای فوتبالمون حال عربا و ژاپنیها و کره ایها رو تو زمین فوتبال میگیره. تصور کن ، فقط یه لحظه چشماتو ببند و تصور کن که ایران میزبان بازیهای آسیاییه و زن و مرد کره ای و ژاپنی و مالزیایی و افغان و عرب و تاجیک و ... آزادانه و بدون نیاز به حجاب اجباری دارن توی خیابونای تهران یا شیراز یا اصفهان یا تبریز یا هر شهر دیگه ای واسه خودشون صفا میکنن و هیچ کس هم کاری به کارشون نداره . تصور کن ...

تصور کن

تصور کن جمهوری اسلامی از بین رفته و یک حکومت مناسب سکولار جایگزین شده. همه هموطن ها و حزب های خارج از کشور برگشتن و هر حزبی آزادانه میتونه فعالیت سیاسی بکنه و تصور کن قراره داریوش ، اندی ، گوگوش و ... پایان سال یک کنسرت بزرگ در استان های ایران بزارن تو هم واسه کنسرت لحظه شماری میکنی. تصور کن دیگه ما به فکر این نیستیم ببینیم موهامون اندازش چقدره و روسری دخترا رو سرشون هست یا نه و یا چه شکلیه و به آینده امیدواریم و هیچ کشور دشمنی نداریم و در مراسما به جای اینکه بگیم مرگ بر و خشم خودمونو خالی کنیم و یا گریه کنیم با مهربانی به هم هدیه میدیم و برای آرامش تمام انسانها دعا می کنیم. تصور کن چند ماه بعد قراره رئیس جمهورمون برای نشست کشورهای صنعتی جهان بره و از این بابت خیلی خوشحالیم و دوست داریم بدونیم نتیجه این نشست چی میشه و همچنین یک هفته دیگه قراره رئیس جمهور آمریکا به ایران بیاد . تصور کن مردم هم هر روز زندگی عادی خودشونو میگذرونن و با عشق و مهربانی به تمام اطراف خودشون نگاه می کنن و همه خوشحال و شاد هستند. آخوندها هم دوباره به مسجد ها برگشتن و در آنجا مشغول کارای خودشونن تو هم هر وقت از شادی و هیجان خسته شدی و می خوای یکم گریه کنی میری مسجد. دیگر دین ها هم آزادانه دارن فعالیت میکنه هیچ دینی هم مزاحم دین دیگه نمیشه. تصور کن دیگه نه بسیجی وجود داره و نه سپاهی ! و مأمور در جای واقعی خود است یعنی به جای اینکه تو رو به وحشت بیاندازه ، پناهگاهی امن برای تو میشه. تصور کن رسانه ملی به جای اینکه هر روز عکس مسجد و گریه و جنگ و خونریزی پخش کنه هر روز در مورد فرهنگ و رقص یکی از مناطق ایران بحث می کنه و آهنگ های شجریان و دیگر خوانندگان رو پخش میکنه. تصور کن در بالاترین به جای اینکه موضوعی در مورد ضرب و شتم ، ساخت موشک ، حمله به کشورها بنویسیم مطالبی در مورد صفر فضانوردامون به آسمون و برنده شدن جوانان ایرانی در مسابقات فرهنگی ، ورزشی ، علمی جهانی مینویسیم ...
تصور کن ...