ما, جمعی از وبلاگ نویسان ایران و افغانستان, روز جهانی زن یعنی 8 مارس را مناسبتی قلمداد میکنیم تا از طریق آن از زنان شجاع و مبارز در ایران و افغانستان حمایت کرده تا آن عزیزان را در تلاشهای مستمر برای مطالبات و احقاق حقوق مسلم و بدیهییشان ولو بشکلی جزئی یاری کرده و همدردی و حمایت خود را با آنان اعلام کنیم. همچنان که با صدور و امضای این بیانیه سعی بر این خواهیم داشت تا قلمهایمان را در این روز بزرگ در خدمت آن مبارزان قرار داده و فریادشان را در حیطه کاری و عرصه هنرنمائی خود فریاد زنیم.
واقعیت آشکار این است که امروزه در ایران نه تنها هرگونه فعالیت و تلاش هرچند مسالمت آمیز ولو در حد گردآوری امضا که خود نمادی از ابتدائی ترین شیوه های ابراز عقیده و بیان مرسوم در جهان است, سرکوب میشود, بلکه زنان ایران برخلاف اغلب زنان در دیگر جوامع جهان از حق فعالیت و ابراز وجود در سالروز 8 مارس محروم هستند.
عملکرد 30 ساله جمهوری اسلامی در حوزه حقوق زنان نشاندهنده این است که این حکومت هیچگونه التزامی بر تعهدات خود نسبت به قوانین جامعه بین الملل نداشته و در سرکوب خورد و کلان جنبش و جامعه زنان در ایران ابا و یا دلیل بازدارنده ای از خود نشان نداده است.
در این میان فعالان حقوق زن بسیاری از جمله روناک صفار زاده, هانا عبدی, زینب بایزیدی و در این اواخر خانم عالیه اقدام دوست به احکام سنگین حبس محکوم شده و تا بدین لحظه در زندانهای این حکومت بسر میبرند.احضار مستمر فعالان حقوق زن به بی دادگاههای جمهوری اسلامی و احکام صادره و جعل شده برای بیش از پنجاه عضو از اعضای کمپین یک میلیون امضا نمونه دیگری از سرکوبهای یاد شده هستند. اجرای حکم شلاق برای فعالین حقوق زنان در سنندج و همچنین حکمهای مشابه اعمال شده بر خانمها شیوا خیر آبادی و سوسن رازانی از جنبش کارگری نمونه دیگری از برخوردهای یاد شده هستند,کما که دستگیری فعالین زن دانشجوئی از جمله ساناز الاهیاری,مریم شیخ, نسیم روشنائی و دستگیری 30 تن از دانشجویان دختر دانشگاه پلی تکنیک که بشکلی طبیعی و بنا بر دانشجو بودنشان در دانشگاهی که در آن مشغول به تحصیل هستند نسبت به تبدیل دانشگاه به قبرستان اعتراض کرده بودند نمونه های دیگری از صدق گفتار است. با توجه به موج رو به رشد اعتراضات و فعالیتهای گسترده زنان در حوزه حقوق خود اینگونه برداشت میشود که جمهوری اسلامی با اعمال این سرکوبهای همه جانبه در صدد ایجاد مقدمه ای برای خاموش نمودن نهائی صدای معترض زنان ایران است !
از طرفی در افغانستان نیز میتوان به مواردی از این قبیل اشاره کرد که خشونت مردان در جامعه مرد سالار افغانستان بر علیه زنان بدون هیچ عامل بازدارنده قانونی تا حدی پیش میرود که در پاره ای از موارد موجب نقص عضو زنان قربانی میگردد. متاسفانه عوامل توحش آمیز اینچنینی با فقدان رسیدگی موثر به قربانیان از سوی کانونهای رسمی, قضائی و حکومتی و حتی غیر رسمی مواجه است. از طرفی معضل عدم برخورداری زنان افغانستان از حق انتخاب همسر و یا سرنوشت خود تا آنجا پیش میرود که ازدواجهای اجباری و در بسیاری از موارد ازدواج در سنین خوردسالی که بعضا بنا بر دلایل ثانوی از جمله حل معضلات فی ما بین افراد حقیقی و حقوقی از جمله پرداخت قرضهای مالی صورت میگیرد هنوز کماکان بقوت خود در جامعه افغانستان پابرجای هستند. در این راستا گزارشهای ارائه شده از سوی وزارت امور زنان و ارگان ها که بیانگر ازدواج اجباری 57 درصد دختران در سن 16 سالگی نیز امری در خور شان است.
از طرفی خشونت عليه زنان و کودکان و روش های سنتی زيان بار در اشکال مختلف چون تجاوز جنسی، "قتل های ناموسی"، ازدواج زود هنگام واجباری، بردگی جنسی (بخصوص زمانيکه دختران بمنظور فرونشاندن تنش های خانواده گی بلاجبار به همسری داده ميشوند)، سوء استفاده های جنسی در زندانها، و همچنان اناث قربانی خشونت از سوی نظام عدلی, خود را آشکار ميسازد. بسياری از خشونت ها در بين خانواده صورت ميگيرد، از سوئی دیگر معامله گران محلی قدرت، نظام عدلی رسمی و سنتی، پليس و مسئولين زندانها نيز به نوبه خويش نقشی را در راستای تحميل کنترل جامعه پرجمعیت زنان و چشم پوشی از موارد یاد شده خشونت های متعددی ايفا مينمايند.
از طرفی ترور ضد انسانی ژورناليستهای زن از جمله خانمها ذکیه ذکی ، شکیبا سانگه آماج، شیما رضایی، که به ضرب گلوله بقتل رسیدند هدفمند بنظر میرسد. و این بخودی خود مساله ای آشکار در کارشکنی نسبت به امر خبر رسانی در حوزه زنان و خارج کردن آنها از دایره فعالیتهای اجتماعی است.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم نمودن تمامی موارد ناقض حقوق زنان و جنایتهای مرتکب شده بر علیه نمادهای صلح و آرامش در دو جامعه ایران و افغانستان, حمایت کامل خود از فعالین و مبارزین زن در این حوزه را اعلام میداریم, و قلمهای خود که نمادی از هویت و اندیشه ما است را به زنان مبارز هدیه میکنیم.
منبع بيانيه : http://hemayatema.blogspot.com
من از اين بيانيه حمايت ميكنم . كساني كه دوست دارند حمايت كنند به اين وبلاگ مراجعه كنند.
واقعیت آشکار این است که امروزه در ایران نه تنها هرگونه فعالیت و تلاش هرچند مسالمت آمیز ولو در حد گردآوری امضا که خود نمادی از ابتدائی ترین شیوه های ابراز عقیده و بیان مرسوم در جهان است, سرکوب میشود, بلکه زنان ایران برخلاف اغلب زنان در دیگر جوامع جهان از حق فعالیت و ابراز وجود در سالروز 8 مارس محروم هستند.
عملکرد 30 ساله جمهوری اسلامی در حوزه حقوق زنان نشاندهنده این است که این حکومت هیچگونه التزامی بر تعهدات خود نسبت به قوانین جامعه بین الملل نداشته و در سرکوب خورد و کلان جنبش و جامعه زنان در ایران ابا و یا دلیل بازدارنده ای از خود نشان نداده است.
در این میان فعالان حقوق زن بسیاری از جمله روناک صفار زاده, هانا عبدی, زینب بایزیدی و در این اواخر خانم عالیه اقدام دوست به احکام سنگین حبس محکوم شده و تا بدین لحظه در زندانهای این حکومت بسر میبرند.احضار مستمر فعالان حقوق زن به بی دادگاههای جمهوری اسلامی و احکام صادره و جعل شده برای بیش از پنجاه عضو از اعضای کمپین یک میلیون امضا نمونه دیگری از سرکوبهای یاد شده هستند. اجرای حکم شلاق برای فعالین حقوق زنان در سنندج و همچنین حکمهای مشابه اعمال شده بر خانمها شیوا خیر آبادی و سوسن رازانی از جنبش کارگری نمونه دیگری از برخوردهای یاد شده هستند,کما که دستگیری فعالین زن دانشجوئی از جمله ساناز الاهیاری,مریم شیخ, نسیم روشنائی و دستگیری 30 تن از دانشجویان دختر دانشگاه پلی تکنیک که بشکلی طبیعی و بنا بر دانشجو بودنشان در دانشگاهی که در آن مشغول به تحصیل هستند نسبت به تبدیل دانشگاه به قبرستان اعتراض کرده بودند نمونه های دیگری از صدق گفتار است. با توجه به موج رو به رشد اعتراضات و فعالیتهای گسترده زنان در حوزه حقوق خود اینگونه برداشت میشود که جمهوری اسلامی با اعمال این سرکوبهای همه جانبه در صدد ایجاد مقدمه ای برای خاموش نمودن نهائی صدای معترض زنان ایران است !
از طرفی در افغانستان نیز میتوان به مواردی از این قبیل اشاره کرد که خشونت مردان در جامعه مرد سالار افغانستان بر علیه زنان بدون هیچ عامل بازدارنده قانونی تا حدی پیش میرود که در پاره ای از موارد موجب نقص عضو زنان قربانی میگردد. متاسفانه عوامل توحش آمیز اینچنینی با فقدان رسیدگی موثر به قربانیان از سوی کانونهای رسمی, قضائی و حکومتی و حتی غیر رسمی مواجه است. از طرفی معضل عدم برخورداری زنان افغانستان از حق انتخاب همسر و یا سرنوشت خود تا آنجا پیش میرود که ازدواجهای اجباری و در بسیاری از موارد ازدواج در سنین خوردسالی که بعضا بنا بر دلایل ثانوی از جمله حل معضلات فی ما بین افراد حقیقی و حقوقی از جمله پرداخت قرضهای مالی صورت میگیرد هنوز کماکان بقوت خود در جامعه افغانستان پابرجای هستند. در این راستا گزارشهای ارائه شده از سوی وزارت امور زنان و ارگان ها که بیانگر ازدواج اجباری 57 درصد دختران در سن 16 سالگی نیز امری در خور شان است.
از طرفی خشونت عليه زنان و کودکان و روش های سنتی زيان بار در اشکال مختلف چون تجاوز جنسی، "قتل های ناموسی"، ازدواج زود هنگام واجباری، بردگی جنسی (بخصوص زمانيکه دختران بمنظور فرونشاندن تنش های خانواده گی بلاجبار به همسری داده ميشوند)، سوء استفاده های جنسی در زندانها، و همچنان اناث قربانی خشونت از سوی نظام عدلی, خود را آشکار ميسازد. بسياری از خشونت ها در بين خانواده صورت ميگيرد، از سوئی دیگر معامله گران محلی قدرت، نظام عدلی رسمی و سنتی، پليس و مسئولين زندانها نيز به نوبه خويش نقشی را در راستای تحميل کنترل جامعه پرجمعیت زنان و چشم پوشی از موارد یاد شده خشونت های متعددی ايفا مينمايند.
از طرفی ترور ضد انسانی ژورناليستهای زن از جمله خانمها ذکیه ذکی ، شکیبا سانگه آماج، شیما رضایی، که به ضرب گلوله بقتل رسیدند هدفمند بنظر میرسد. و این بخودی خود مساله ای آشکار در کارشکنی نسبت به امر خبر رسانی در حوزه زنان و خارج کردن آنها از دایره فعالیتهای اجتماعی است.
ما امضا کنندگان این بیانیه ضمن محکوم نمودن تمامی موارد ناقض حقوق زنان و جنایتهای مرتکب شده بر علیه نمادهای صلح و آرامش در دو جامعه ایران و افغانستان, حمایت کامل خود از فعالین و مبارزین زن در این حوزه را اعلام میداریم, و قلمهای خود که نمادی از هویت و اندیشه ما است را به زنان مبارز هدیه میکنیم.
منبع بيانيه : http://hemayatema.blogspot.com
من از اين بيانيه حمايت ميكنم . كساني كه دوست دارند حمايت كنند به اين وبلاگ مراجعه كنند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر